- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
اشکـی بود مـرا که به دنـیـا نـمی دهم این است گوهری که به دریا نمی دهم گرلحظه ای وصال حبیبم شود نصیب آن لـحـظه را به عمر گـوارا نمی دهم عـــــمری بود که گوشه نشیـن محبتم این گــوشه را به وسعت دنیا نمی دهم درسینه ام جمال عـلی نقش بسته است این سینه را به سـینـۀ سـیـنـا نمی دهم تــــا زنــده ام ز درگه او پـا نمی کـشم دامـان او ز دســـت تــمـنـا نـمـی دهـم سـرمـایـۀ مـحـبت زهـراسـت دین من من دین خویش را به دودنیـا نمی دهم گر مهر وماه را به دو دستم نهد قضا یــــک ذره از محبــت زهرا نمی دهم امــروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست ایـن نـقـد را به نـسـیـۀ فـردا نمی دهـم در سـایـۀ رضـایـم و هـمـسـایـۀ رضا این سایه را به سایـۀ طـوبـی نمی دهم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
امشب هـزار قافـله پـروانه سـوخـتـه یک جـویـبـار شمع غـریـبانه سـوخته ازاین دری که سوخته معلوم میشود هرکس که بوده است دراین خانه سوخته آتش گرفته بیت کریمی کـه در طلب صد یوسفش به حسرت پیمانه سوخته دارالولای فاطـمه امشب دلِ عـلی ست سقف و ستون و بام و درِ خانه سوخته خاکسترغم است به گیسوی مرتضی گل رفته، شمع سوخته، پروانه سوخته بعد از تو این کبوتر تنها چه میکند؟ طوفان گذشته است، ولی لانه سوخته لیلی به خاک خفته ومجنون به خاک او سنگ از حـرارتِ دل دیـوانه سـوخته تقویم بیتو بودنم آغــاز شد، چه زود شب رفته است و شمع به افسانه سوخته دل را به داغ بانوی تطهیر خون کند هـر کس به یاد خانه و کاشانه سوخته
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای کشتی شکسته که پهـلو گرفتـه ای برگـو چرا تو دست به پهـلو گرفته ای گل را خدا برای سرور آٰفریده اسـت ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته ای گاهی ز درد شانه ز دل آه مـی کشی گاهـی ز درد دست به بـازو گرفته ای از ماجرای کوچه نگفتی به من، بگو اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته ای دیوار گشته اسـت عصای تو باز هم بـیـنم که دست بـر سر زانـو گرفته ای دیــشب نـمـاز نـافـلـۀ تو نـشـسته بود دیدم که دست خویش به بازو گرفته ای هرگه که در به روی علی بازمی کنی خوشحال می شوم که تو نیرو گرفته ای رنگی زداغ گرکه وفائی به شعر توست چـون لالــه ها ز باغ ولا بـو گرفته ای
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
ﺍﮔﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﮐـــﻨﺪ ﻧﻘــﺶ ﺯﻣﯿـــﻨﻢ ﺭﺳـﺪ ﻇﻠﻢ ﺍﺯ ﯾـﺴﺎﺭ ﻭ ﺍﺯ ﯾﻤـﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﺎ ﻧﻔـــﺲ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻃـــﺮﻓـــﺪﺍﺭ ﺍﻣـﯿــﺮﺍﻟـﻤـﺆﻣﻨـﯿــﻨﻢ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﮐﺲ ﻧﮑﺮﺩ ﺍﺯﻣﻦ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯﻋﻠﯽ ﺩِﯾﻦْ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﯾﻨﻢ ﺷﻮﺩ ﻗـﺮﺑـﺎﻥ ﯾﮏ ﻣــــﻮﯼ ﺍﻣﺎﻣﻢ ﻫــﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑــﺎﺭ ﻃـﻔـﻞ ﻧـﺎﺯﻧـﯿـﻨـﻢ ﻧﮕـﺎﻫـﻢ ﺭﺍ ﺑﮕـﯿﺮ ﺍﯼ ﺍﺑـﺮ ﺳﯿـﻠﯽ ﮐـﻪ ﻣﻈــﻠـﻮﻣﯽ ﺣـﯿـﺪﺭ ﺭﺍ ﻧﺒـﯿﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﺩﺷﻤﻦ، ﻧﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﻣﻌـﯿﻨﯽ ﻓـﻘـﻂ ﺩﯾـﻮﺍﺭ ﺷﺪ ﯾـﺎﺭ ﻭ ﻣﻌـﯿـﻨـﻢ ﺍﻟﻬـﯽ ﺑـﺸـﮑـﻨـﺪ ﺩﺳـﺘﺖ ﻣـﻐـﯿـﺮﻩ نـﺰﻥ ﻣـﻦ ﺩﺧﺖ ﺧﺘﻢ ﺍﻟﻤﺮﺳـﻠﯿﻨﻢ ﻃﻠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ﺯ ﺩﺍﻭﺭﻣﺮﮒ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑـــﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ؛ ﻣـــــﺮﻍ ﺁﻣّـﯿـﻨـﻢ ﺗـﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯿـﺜﻢ ﺍﺯ ﺯﻫـﺮﺍ ﺑـﮕـﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﺒﻊ ﺗﻮ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺁﻓـﺮﯾﻨﻢ
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
هر کسی این روزها آمد کنارم، گریه کرد چشمش ابری شد،به حال و روزگارم گریه کرد بس که مرغ روح من شوق سفر دارد به سر قابض الارواح از این انتظـارم گریه کرد سینۀ دیـوار با زخـم نهـانم خـون گریست درب خانه شد سیاه و سوگوارم گریه کرد آسمان تا دیـد بـا بـال شکـسـته، هـمچـنان در هوای مرتـضایم بـی قـرارم گریه کرد مرتضی امروز وقتی دید با هر زحمـتی روی پاهای حسن سر می گذارم گریه کرد مجتبی انگشت خود را روی موهایم کشید نـاگهـان افـتـاد یـاد گـوشـوارم گـریه کرد دخترم زینب شبی سرروی دامانم گذاشت گفت می خواهم برایت خون ببارم، گریه کرد کاسه آبی را که بردم سمت لبهای حـسین دید در دستانم از بس رعشه دارم گریه کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
هزار مرحـلـه سائل نشسته بـر در تو مگر که نور بگیرد ز فیض محضرتو گدا چومن که نه بی بی! شبیه جبرائیل که مشق شب بنویسد ز روی دفـتر تو حیـای مـریم و سـارا و هـاجر و حوا نمی رسد به نخی از حـجـاب دختر تو خـدا سـرشـتـه تو را تا کنیز او باشی خـدا کـند که بـمـانم همـیشه قـنــبر تو خبررسیده که از کوچه ای گذر کردی نشست خاک کف کوچه روی معجر تو خـبـر رسـیـده که دسـتت ز کار افتاده و سخت تر که کسی بسته دست حیدر تو خبر رسیده که چشمان تو ورم کـرده و سخت تر که مقابل به چشم همسر تو خبر رسیده نفس میکـشیدی اما خـون چکید لخته به لخته ز نای و حنجر تو چقدر زرد شدی یـاس ارغـوان عـلی نمانـده غـیر کبودی به روی پیکر تو بمان و رحم کن ای گل به غنچه هایی که نـشـستـه اند غــریـبـانه دور بـستـر تو بـرای لحـظـهی آخـر نـگـاه کن بـانـو ببـین شکسـته دل مـرتضی بـرابـر تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بـاران گرفت و قصـۀ دریـا شـروع شد تکبیرهای جنگل و صحـرا شــروع شد بـابـا که رفت دخـتـر خـود را بغـل کند بغضش گرفت وعشق همانجا شروع شد صف بسته بود جمع ملائک در انتظار پرده کــنار رفـت و تـمــاشا شـروع شد کوثربه جوش آمد و رضوان خروش کرد جـشـن و سـرور عـالـم بـالا شـروع شد چشمش به چشمهای پدرخورد و بعد ازآن لـبخــنـــدهـای اُمِّ ابـیــهـا شــــروع شــد تا سـالـهــــا بــرای پــدر، مـادری کـنـد هـمـراه او بـمـانــد و پـیــغـمـبـری کـنـد تا عشـق را نـفـس بکشــد در هـوای او بـــابــا بـــرای او شــود و او بـرای او هی دور او بچـرخـد و پـروانه ای شـود دسـتش بـرای مــوی پدر شانـه ای شود خیره شود به صورت او تا به مـاه خـود بـوی بهــشـت هـدیـه کـنـد با نگـاه خود تـا پــارۀ تـنـش بـشـود، مـیــــوۀ دلـــش آئـیـنـه ای مـقـابـل شـکــل و شـمـایـلـش تا سـالـها هـمـیـن بــشـود مـاجــرای او بــــابــا بــرای او شــود و او بــرای او بـادی وزیـد و خـنـدۀ دریـا تمــام شــــد احساس خوب جنگل و صحرا تـمام شد خورشید اوغروب خودش را بغـل گرفت یـخ بـسـت قـلـب عالم و گـرما تمام شد آئیـنه ای شکست و غـمی انعکاس کـرد آئـــیــن مــهــربـانـی دنــیـــا تــمـام شـد تـنـهـا بهــــانه بــــود بـــرای وجـود او راهی شــد و بــهانه ی زهـرا تـمام شد این کار، کار کیست؟چه بد می زند به در باور نکرد؛ کیست، لگد میـزند به در؟! مشعـل گرفـتـه است که آتـش به پـا کند یـا بــا طـنـاب دسـت شـمـا را جـدا کـند شاید تو بـی عـلـی شوی و او بـدون تو از پـشت در صدا بـزنی یا عـلـی نـرو! یعنی که قطره قطره بریزی به کوچه ها نـامــش نـیـفـتـد از دهـنت تـا به انـتـهـا یعـنی بجنگ! وقت تـماشـا نمانـده است یعنی بـه او نـشان بده تـنها نمانـده است اینجا کجاست؟! چادر خاکی! چه می کنی تنها ترین نـشانه ی پـاکی چه می کنی؟! اینجا غـریبه نیست، چرا رو گرفته ای؟ آیـا تـویی که دست به زانو گرفته ای؟! دیر آمدم بگـو که چه کردنــد کـوچه ها بانوی قد خمیده!زمین می خوری چرا؟! حق دارد اوکه طاقت این روز را نداشت روزی که خانه دست کم از کربلا نداشت روزی که ازصدای غمت شهر خسته شد روزی که چشمهای تو یکباره بـسته شد روزی که زخم های عمیقت دوا نداشت روزی که گریه های تودیگر صدا نداشت توفـان گرفت و آن شب یلـدا شروع شد خـون گـریـه های عـالـم بالا شـروع شد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
با چـشم هـای نـیـمه بـازت گـاه گــاهی چشمان خیس و خسته ام را کن نگاهی وقـتی تـنـور خانـه روشـن شـد برایت گـفـتـم خـدا را شکر کم کم رو براهی دستاس را چرخاندی اما رنگ خون شد دستـاس فهـمیـد از نگـاهت بی گـناهی از بس به پـای گـریه هـایت آب رفـتی چیزی نمـانده از وجودت؛ مثـل کاهی پهلو به پهلو میشوی و می چکد خـون از زخم های پیکـرت خواهی نخواهی از درد شانه، شانـه می افـتد ز دستت خـون می نشـیند کنـج لـبهـایت ز آهـی در خواب بودی چادرت را بـاز کردم شایـــد ببیـنم چهره ات را در پـگـاهی دیدم که پائین تر ز چشمان تو پیداست زخـم عـمـیـق پـنـج انگـشـت سیـاهـی این چندشب از سرنوشتم روضه خواندی از سـر گـذشتم از جـدایـی؛ بی پـنـاهی گفتـی غروبـی شعله می پـیچد به بـالم گـفـتی که می سوزم میان خیـمه گاهی در حـلـقـۀ نـامحـرمـان و نـیـزه داران هرجا که می گردم نـدارم تکیه گـاهی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
شب خوشه چینِ چـشم تو و آشنای تـو ای رایت سپـیـده دمـان چـــشـم های تو پیچیده است عطرخوشی درفضای شهر از لابـه لای خـلـوت تــو بـا خـدای تو تو طعـم روشنِ سـحـری کـــه انـارهـا سرخ اند و سینه چاک؛ تمامی برای تو یـاس سپـیـد قـامت هـم سنگِ مرتـضی خُرد است آسمان و زمین پیش پای تو بی شک دلـیل برتـری خـاک بر فـلک جاری است از نماز شب و سجده های تو شـاعـــر نـمی شـود بـسرایـد غـم تو را افـتــاده لرزه بـر تـنش از ماجـرای تو لب می گـزد نـبی که نـبـیـند غـم تو را شاعر بـمـیــرد از غـم بی انـتــهـای تو وقـتی که میخ بر جگـر آسـمان نشست دل پـاره کرد کـل جهـان در هـوای تو درسوگ تو زمین و زمان خاکسار شد پیـچـید در فــضای جـهان های های تو شاعر گریست درد دلش را درون چاه هرچند نیست ضجه ای او در سزای تو دارد دوبـاره مهـر تو را بـال می شـود ای غـایت تـمـام دعــاهــــا دعــای تـو لـطـفی بکن کــه زنـده شود با محبّـتت تـا بــاز هـم دوبـاره بمـیـرد بـرای تـو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ابر کـبود پـلک تو در حـال بـارش است وضعیت هـوا و همین یک گزارش است آئـینه ات کجاست؟ نگـاهـی به خود کـنی تصویر تو در آیـنه هم رو به کاهش است جـارو مکن که سرفه بگـیرد تو را مگر من مرده ام بخواب نه یک امر؛خواهش است تو جلوه کن به عـرش که در رشد این گیاه هر روز پنج ثـانـیـه محـتـاج تـابش اسـت وقــت نـماز بـــا تو خـدا حـرف مـیزند؟ یـا فـاطـمـه مـقـابـل خود در نیایش است؟
: امتیاز
|
طلب یاری کردن حضرت زهرا از انصار و مهاجر
در میزنی که وا بشود؛ وا نمی شود دردت غریبی است مـداوا نمی شود حالت بد است بازولی روی مرکبی پهلو شکستــه مثل تو پـیدا نمی شود بیعت گرفـتن تو به جایــی نمی رسد اینجا کسی به خاطر تو پا نمی شود گـریه نکن که گوش ندارند بشـنوند گـریـه نکن که حـل مـعـما نمی شود شکاک ها به حرف تو اِن قُلت میزنند که پاسخت به جز اگر،اما نمی شود پس میزنند روی تو را؛ باز رو نزن دیگـر کسی مـدافـع مــولا نمی شود برگـرد خانـه بستــری خـانـۀ عـلـی سعیت نتیجه بخش به اینها نمی شود دیـگر گـذشـتــه دورۀ آن احـتـرام ها قـدی بـه پــای آمـدنت پـا نمی شـود
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
سلام سـورۀ کـوثـر، سلام "أَعـطَیـنـا" درود، مـادر سـادات، فـاطمه، زهــرا صفیّه، امّ ابیهــــا، جـــلیــله، راضــیّه حدیثه، طاهره، قدسیّه، انسیه، حــورا تویی که عرش سرش را به پات می ساید تو زهره ای، که ضیائت گرفته دنیا را بــرای فـهـم مقامت، عــقول پا در گِل بــــرای درک خـیـالـت، خیـال نابـیـنا تویی کـه دختر وحی و عروس قرآنی گــواه، سـورۀ رحـمان و سورۀ طـاها برای همسری تــــو، فـلک علی پرور نبـــــود غـــیر ولایت برای تو هـمـتا تویی که فخر ائمه شـده است مادریت تو مـــادر پدرت هم شدی، ولی بخـدا تو مـادر هـمۀ بچّـــه شیـعـه ها هـستی فــــدای مـــادری تـو، تـمـام مـادرهـا فـدای نــام حـسـیـنـت، تـمـامی عــالـم فـدای نـام عـزیــز حـسـن، هـمه دنـیا همیشه نام حسن را که می برم، مادر بـیاد کوچه می افـتم، بـیاد کـوچه، چرا چرا که صورتتان در عبور ازاین کوچه بـه ضرب سیلی دشمن کبود شد زهرا هنوزخاکی خاکی است چادرت بی بی هـنوز مانده درآن کوچه گوشوار شما کنـــار چادر خاکی که ارث زینب شد اگر که روضه بخـوانی برای کـرببلا پس از حـسین «عَلَیکُنَّ بِاالفِرار» بگو خـدا کنـد، نکند خصم خیمه را یغـمـا حجاب زینب کبری،حجاب فاطمه است رسیده شمر به خیمه کجایی ای سقّـا؟
: امتیاز
|
فاطمیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
رسـیـد فـاطـمـیـه مــادر مـحــرم ها رسید فاطمـیه چـشـمه ســار ماتم ها رسـید فـاطـمـیه شـد تـولـد روضـه رسید مبـدا تاریــخ هجــری غـم ها به فرش آمده عرش خدا که باشد او برای بزم عـزای تو فـرش مقدم ها برای داغ تو ای کـوثـر عـلی حتی بجوشد از دل هرسنگ آب زمزم ها بدون جرم گناهی تو را چرا کشتند شـده کـلام خــدا گــوشــوارۀ دم ها بـه پیش گریه خورشید آسمان علی شبیه شبنم صبح است اشک عالم ها به روی زخم محبت فقط به عشق علی نمک زد است به جای تمام مرهم ها علی ز فرط خجالت توهم به خاطراو زهم گرفتن رو شد وفـای محرم ها به محض دیدن هم هردوگریه میکردند فتاده بغضغریبـی به چشم همدم ها رسید ارث دوعاشق به زینب وبه حسین وداع روز دهـــم آتـش مـحــرم هـا هرآنکه گریه نکرده برای روضۀ تو یـقـین که جای نـدارد مـــیان آدم ها
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
هر شب زدرد تا به سحرآه میکشی آهـسـتـه با دو دیـدۀ تـر آه میکـشی آیـات زلـزلت همه تـأویل می شونـد وقتی که تو زعمق جگرآه میکشی با اینکه درد ها نفـست را بریـده انـد ضجـه نمـی زنی و دگر آه میکشی این آه آه توهمه از دست درد نیست از غربت من است اگر آه میکشی محسن،حسن، حسین، و یا زینب وعلی داری بــرای چند نفر؛ آه میکشی؟ وقتی نگاه توبه حسن خیره می شود آیـــا بـرای پاره جـگر آه میکشی؟ ایـن آه آه تـو به خـدا می کـشـد مـرا بانـوی خستــه ام چقدر آه میکشی؟
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بیـمار مـن که دیده گهـربار می کنی اشکی نـثـار گـلـشن ایــثار می کنی از یک خزان زود رسی گـلشن مرا با این نـسیـم درد خــبردار می کنی می خوانی از نگاه علی راز سینه را هرگه نظر به دفـتر اسرار می کنی دارم به دوش بار گـرانـی ولی مـرا با یک نگاه گـرم سبکـبـار می کنی سرتابه پای دردی و لبخـند می زنی برمن تو مهرخویشتن اظهارمی کنی ای همدم و امید و مسیــحا دم عـلی بیـــماری و طـبابت بیـمار می کنی گل کس ندیده تکیه به دیوارغم دهد ای گل چرا توتکیه به دیوارمی کنی ای چلچراغ زندگیم گرشوی خموش روز مرا ز غصه؛ شـب تار می کنی زین شرح سینه سوز«وفائی» دگر مگو دل رابه داغ و درد گرفتار می کنی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
با خـون پاک تو کـفن تو وضو گرفت از چشمـۀ طـهـور تـن تو وضو گرفت میخواستی بپوشی اش اما وضو نداشت پس زود رفت پیرهن تـو وضو گرفت من کشف کرده ام که تو از آب بهتری دیـدم که آب با بـدن تو وضـو گرفت!! روزانه پنج مرتبه: زرد و سفید و سرخ از روح آبـی تـو تن تـو وضـو گـرفت چیزی نبود پـاکـتر از تو بجـز خودت یعنی که با من تو من تو وضو گرفت قبـل از تولد تو که باران گـرفـته بـود دنـیـا بـــرای آمـدن تـو وضــو گـرفت خوش باش علی که بازوی او خون نیامده است عشق تو هستی تو زن تو وضو گرفت!
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تو راه میروی وخون چكد ز پیرهنت تو آه میكشی و سرخ میشود حسنـت تونان نمی پزی و سفـرۀ شبم خالیست نه آب میـخوری و آب میشود بدنـت ز گیسوان پریشـان زیـــنبم پیداســـت كه مانده زخم عمیقی به دست شانه زنـت چگـونه در به رخـم باز كرده ای تنها كه غرق خون شده امشب مسیر آمدنت بگیر پرده ببـینم چه آمـده بـه ســـرت بلـنـدتر شده این روزهـا؛ نفـس زدنت تو گریه میكنی و من به سینه میكوبم بـرای زخـم نـگـاهت برای زخـم تنت
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
با گریه عـقده از دل من وا نمیشود زخم جگـر به اشک، مداوا نمیشود تا دست من ورم نکند از غلاف تیغ بند ستم ز دست علــی وا نـــمیشود شرمندهام ز رهـبر مظلوم خود علی دســـت شکسته حامی مولا نمیشود بــــر روی قبر من بنویسید دوستان سـیـلی زدن مــوّدت زهـرا نمیشود بـــر بـــاب خــانهام بنویسید رهبری مثـــل امــــام فاطمــــه تنها نمیشود گـفــتم ز حـبس دل کـنم آزاد ناله را دیـدم کـنار زینـــب کـبـری نمیشود جزطفل من که یارعلی گشت پشت در ششمـــاههای فــــدایی بـابا نمیشود من پشت در ز پای فتادم یکی نگفت زهرا چرا ز روی زمین پا نمیشود سقط جنین و سیلی و ضرب غلاف تیغ ایـــن احـــتـــرام امابیـــها نمـــیشود میثـم بـــدون لطف و عنایات فاطمـه یک بیــت از کتاب توامضا نمیشود
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
مـبــادا بــاغــبـــانى در بــهـاران خــزانِ نــخــل بــارآور بـبـیـنــد مـبــــادا در بــهــــار زنــدگــانى که نخلى، چیـده برگ و بر ببیـند مـبادا عــنـدلـیـبـى لانــه خـویـش ز بـــرق فـتــنـه در آذر بـبـیــنـد چه حالى دارد آن مرغى که از جفت بـجـا در لانـه مـشـتـى پَـر بـبـیند وزآن جانسوزتر احوال مرغى است که جـاى لانــه، خـاکستـر ببـیـند نـدارد کــودکى طاقـت که نـیـلـى ز ســیـلى صـورت مـادر بـبـیـند گـل سـرخ ست مـادر، کى تـواند رخ خـود را چـو نـیـلوفـر ببـیـند هزاران بار اجل بـرمرد خوشتر که سیــلى خـوردن هـمـسر ببیند چــه حـالى مى کند پـیـدا خـدایـا! اگراین صحنه را، حـیـدر ببیند؟ مگـو رو کرده پــنـهـان تا مـبـادا رخـش را، سـاقـى کـوثـر ببـیـند تـوانـد آن کـه مـولا بى نـگـاهـى رخ مـحــبـــوبــۀ داور بـــبـیـنــد خسوف مــه، کسوف آفتاب سـت نخـواهـد خــصم بد اخـتـر ببـیـند مــیان شعلــه، در از درد نـالـیـد که یـا رب قاتـلـش کـیـفــر ببـیـند ولــى از روى مــولا شـرم دارد که مسمارش به خـون انـدر ببیند چه سان مولاازین پس خانۀ خویش تهـى از دخـت پـیــغـمـبر ببـیـند؟ نهان کـن چادر و سجّــاده اش را مـــبــادا زیـنب مـضـطر بـبـیـنـد بــرو دیوار و در را شستشو کن مگـر ایـن صحنه را کمـتر ببیند
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
ای همه شب به گوش تو، گریه بی صدای من مانده به سینه با نفس، ذکر خدا خدای من اشک تو ریزد ازبصر، بغض تو مانده در گلو کشته مرا سکوت تو گریه کن ازبرای من هر نفـسی کـه می کشم، آه تو خـیزد از دلم گشته علی علی علـــی زمزمه دعای من عقده به سیـنه دارم و منع ز گریـه می شوم حبس شده است در گلوگریۀ های های من کوه فراق و قــدّ خم، موی سفید و عمر کم عمْر برو که بعد از این مرگ بود دوای من گـریه دگـر نمی کـنـد بــاز ز کـار من گـره غیـر اجل دگر کسی نیست گره گشای من ای به فدات هست من گو شکند دو دست من یک سرموی تو اگر کم شود از تو وای من من بـه کـفـم گرفـتـه جان می دوم از قـفای تو زینب چارساله ات می دود از قـفای من من به تو اشک داده ام من به تو سوز داده ام میثم از آن فشانده ای خون جگر به پای من
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
این روزها صحبت شان بـا نگـاه بود از بس فضای خانه پُر از درد و آه بود این جا کسی عـیادت زهـرا نمی رود تنها کسی که سرزده شب، نور ماه بود شهر پیمبر است مــــدینه ولی در آن یـاری اهــل بیـت پـیـمـبـر گـنـاه بود از سنت رسول به غیر از اذان نماند شالـوده هـای دیــن مدیـنـه تـبــاه بـود اصلاً عجیـب نیست که هیزم بیاورند وقتی که قـلب مردم یـثـرب سیاه بود می گفت با نگاه: بمان فاطمه، نرو... تنهـا جواب فاطمه هم یک دو آه بود ازلب جدا نمی شود(عجّـل وفاتی) اش در انتظار مانده و چشمش به راه بود
: امتیاز
|